نامردی یک مرد1
سلام به همه دوستای گلم
میخوام ماجرای یکی ازهمشهری هاموبراتون تعریف کنم که یه سال پیش اتفاق افتادوهرکی باتحلیل خودش تغییرش داد
........
یکی ازدخترای دبیرستانی به اسم هناربه اصراردوستش که تنهاست وخانوادش نمیخوان توخونه تنهابمونه میره خونشون
همیشه وقتی هناریادوستش تنهامیشدن می رفتن پیش هم
قراربودامتحان ریاضی بدن واون روزمیخواست تمرین انجام بدن
هنارکه میخواست بره حموم،دوستش کلی التماسش میکنه که من تنهامومی ترسموبیاخونه ماهمینجاهم میری حموم
اونمروی دوست صمیمیشوزمین نمیندازه ومیره
درزمانی که هنارمیره حمام،دوستش ازخونه بیرون میره که تنقلات بخره که حوصلشون سرنره
درهمین حال برادردوست هنارکه چندتاازدوستاشم همراهش هستن واردخونه میشه ووقتی می بینه که دوست خواهرش تنهاتوی حمام هستش ازموقعیت استفاده میکنه اول خودش وبعدبقیه دوستاش به زورواردحمام میشن وبه اون دختربدبخت تجاوزمی کنن
پسری که در آخرمیره خیلی طول میکشه ولی نمیادبیرون
بعدهمه واردحمام میشن ومی بینن که پسره شاهرگ خودشواون دخترروزده وباخونش روی دیوارنوشته:
نامرداااا خواهرم بود
دوست هنارم بعدازکلی دیرکردن وقتی برمیگرده به پلیس زنگ میزنه وبرادرش ودوستای برادرش رودستگیرمی کنن امازمانی که دیگه اون دخترفرصتی واسه زندگی براش نمونده
اگه اون پسراول هنارروهم به چشم خواهرخودش می دید....
اگه هوسشوکنترل می کرد...
اگه
اگه
اگه
شایدهناروبرادرش الان زنده بودن...
نظرات شما عزیزان:
دعااااااا کن قبول شم چون خیییییییییییییییلی زحمت کشیدم
(راستی عجب داستانی بود )
movafaq bashi